02174391370
بر اساس تجربه مان در برخورد با زبان آموزان سطوح مختلف به این نتیجه ی قطعی رسیده ایم که اکثر زبان آموزانی که قصد شرکت در آزمون های بین المللی آکادمیک نظیر تافل را دارند، اصلن درک درستی از متون آکادمیک (دانشگاهی) ندارند. به نظر می رسد دلیل این امر، علاوه بر دلایلی که در این مقاله نمی گنجد، برخورد نداشتن کافی با متون آکادمیک به زبان انگلیسی در دوران دبیرستان و دانشگاه باشد. انتظاری که اکثر زبان آموزان از متون بخش Reading آزمون های آکادمیک دارند چیزی شبیه به همان متونی است که در کتاب های آموزش زبان خوانده اند. این تصور غلطی است.
کلیه ی متون موجود در امتحان تافل، چه در بخش Reading، و چه در دیگر قسمت هایی که نیاز به خواندن متون کوتاه و بلند برای جواب دادن به سوالات وجود دارد، همگی دارای ویژگی های خاصی هستند. در واقع همه ی این متون را می توان در دسته ی متون آکادمیک یا دانشگاهی گنجاند. این متون دارای ویژگی های خاصی در نحوه ی استفاده از دستور زبان، کلمات، و پاراگراف بندی هستند که آن ها را کاملن از متون غیر آکادمیک، شامل مقاله های روزنامه و مجلات عمومی، متون ادبی، و غیره، مجزا می کند. بدون دانستن این ویژگی ها و حداقل چندبار تحلیل و تشریح این متون غیر ممکن است نمره ی خوبی در آزمون تافل بگیرید.
متنی که در ادامه انتخاب شده متنی از یک آزمون اصلی تافل در بخش Reading است. اگر چه تنها در بخش Reading است که متونی به این درازا می بینید، اما همانطور که گفته شد دانستن ویژگی های زبانی متون آکادمیک و کسب مهارت در بخش Reading همچنین می تواند به انشا های شما در بخش Writing تافل هم کمک کند. هر کس که بتواند خوب بخواند، خوب هم می تواند بنویسد. بار ها شده که بعد از توضیح و تفسیر مفصل ویژگی های انشا های امتحان تافل از زبان آموزانم خواسته ام تا انشایی برای نمونه بنویسند، و تقریبن هر بار از نتیجه ی کار نا امید شده ام! اکثر زبان آموزان وقتی از آن ها خواسته می شود متنی بنویسند، با توجه به تجربه ی خودشان از متونی که قبلن خوانده اند متنی می نویسند که در بهترین حالت شبیه مقاله های مجلات است. همین نکته مرا متقاعد کرده که مشکل زبان آموزان در ضعف در Writing بیشتر از هر چیز از کمبود مطالعه ی متون آکادمیک ناشی میشود. طبیعی است وقتی کسی درکی از یک متن آکادمیک نداشته باشد نمی تواند چنین متنی بنویسد.
پیش از آن که وارد توضیحات شویم، این متن نمونه، که در واقع یکی از متون کامل و واقعی آزمون تافل است، را بخوانید:
Pastoralism is a lifestyle in which economic activity is based primarily on livestock. Archaeological evidence suggests that by 3,000 B.C., and perhaps even earlier, there had emerged on the steppes of Inner Eurasia the distinctive types of pastoralism that were to dominate the region’s history for several millennia. Here, the horse was already becoming the animal of prestige in many regions, though sheep, goats, and cattle could also play a vital role. It is the use of horses for transportation and warfare that explains why Inner Eurasian pastoralism proved the most mobile and the most militaristic of all major forms of pastoralism. The emergence and spread of pastoralism had a profound impact on the history of Inner Eurasia, and also, indirectly, on the parts of Asia and Europe just outside this area. In particular, pastoralism favors a mobile lifestyle, and this mobility helps to explain the impact of pastoralist societies on this part of the world.
The mobility of pastoralist societies reflects their dependence on animal-based foods. While agriculturalists rely on domesticated plants, pastoralists rely on domesticated animals. As a result, pastoralists, like carnivores in general, occupy a higher position on the food chain. All else being equal, this means they must exploit larger areas of land than do agriculturalists to secure the same amount of food, clothing, and other necessities. So pastoralism is a more extensive lifeway than farming is. However, the larger the terrain used to support a group, the harder it is to exploit that terrain while remaining in one place. So, basic ecological principles imply a strong tendency within pastoralist lifeways toward nomadism (a mobile lifestyle). As the archaeologist Roger Cribb puts it, “The greater the degree of pastoralism, the stronger the tendency toward nomadism.” A modern Turkic nomad interviewed by Cribb commented: “The more animals you have, the farther you have to move.”
Nomadism has further consequences. It means that pastoralist societies occupy and can influence very large territories. This is particularly true of the horse pastoralism that emerged in the Inner Eurasian steppes, for this was the most mobile of all major forms of pastoralism. So, it is no accident that with the appearance of pastoralist societies there appear large areas that share similar cultural, ecological, and even linguistic features. By the late fourth millennium B.C., there is already evidence of large culture zones reaching from Eastern Europe to the western borders of Mongolia. Perhaps the most striking sign of mobility is the fact that by the third millennium B.C., most pastoralists in this huge region spoke related languages ancestral to the modern Indo-European languages. The remarkable mobility and range of pastoral societies explain, in part, why so many linguists have argued that the Indo-European languages began their astonishing expansionist career not among farmers in Anatolia (present-day Turkey), but among early pastoralists from Inner Eurasia. Such theories imply that the Indo-European languages evolved not in Neolithic (10,000 to 3,000 B.C.) Anatolia, but among the foraging communities of the cultures in the region of the Don and Dnieper rivers, which took up stock breeding and began to exploit the neighboring steppes.
Nomadism also subjects pastoralist communities to strict rules of portability. If you are constantly on the move, you cannot afford to accumulate large material surpluses. Such rules limit variations in accumulated material goods between pastoralist households (though they may also encourage a taste for portable goods of high value such as silks or jewelry). So, by and large, nomadism implies a high degree of self-sufficiency and inhibits the appearance of an extensive division of labor. Inequalities of wealth and rank certainly exist, and have probably existed in most pastoralist societies, but except in periods of military conquest, they are normally too slight to generate the stable, hereditary hierarchies that are usually implied by the use of the term class. Inequalities of gender have also existed in pastoralist societies, but they seem to have been softened by the absence of steep hierarchies of wealth in most communities, and also by the requirement that women acquire most of the skills of men, including, often, their military skills.
تفاوت های عمده ی متون آکادمیک با متون عمومی و روزمره را می توان در 4 دسته ی اصلی ذیل دسته بندی کرد:
نوع واژگان مورد استفاده،
نوع دستور زبان و سبک نگارش،
نحوه ی پاراگراف بندی و ترتیب قرار دادن اطلاعات در پاراگراف ها،
و موضوع متون.
بارز ترین ویژگی هایی که در متن نمونه یی که خواندید به چشم می آید شیوه ی نگارش، و لحن و لغات رسمی و جدی آن است. غیر ممکن است در چنین متون آکادمیکی کلمات خودمانی و اصطلاحات روزمره، و عبارات مخفف (مثلن don’t به جای do not) ببینیم. در برابر، کلمات پیچیده و دشوار، و کلمات تخصصی ویژه ی موضوع مورد بحث، به وفور یافت می شود.
به علاوه در عوض جملات ساده و کوتاهی که عادت به خواندنشان در روزنامه و مجلات و دیگر انواع نوشته داریم، در این متن به پاراگراف هایی با جمله بندی های پیچیده و طولانی که بعضن چند خط را اشغال می کنند مواجه می شویم.
همچنین در متون آکادمیک اطلاعات متن به طور دل-بخواهی در متن پخش نشده اند، و پاراگراف ها مقید به اصول نگارش خاص آکادمیک هستند. برخلاف متون ادبی که نویسنده آزادی کامل در بریدن پاراگراف و شروع یک پاراگراف جدید دارد، در متون آکادمیک مؤلف ناچار است از قواعدی برای این کار پیروی کند. در این متن هم می بنیم که هر پاراگراف حاوی اطلاعات خاصی است، که به طور زنجیروار به دیگر پاراگراف ها متصل شده تا نهایتن به یک نتیجه گیری ختم شود.
نهایتن اینکه موضوع متون آکادمیک، همانطور که از اسمش پیداست، راجع به مباحث و موضوعات علمی است، نه سوژه های سطحی و روزمره. موضوع این متن نمونه هم اقوام کوچ نشین اوراسیا است؛ موضوعی که بعید است اکثر ما تا به حال با آن برخورد داشته باشیم. اما همانطور که تاکید کردیم، برای جواب دادن به سوالات Reading تافل نیازی به داشتن اطلاعات درباره موضوعات خاص علمی و درسی نیست.
حال به بررسی جز به جز این ویژگی ها در ارتباط با متن نمونه یی که خوانید می پردازیم.
همانطور که پس از خواندن متن متوجه شدید، موضوع این مقاله درباره ی سبک زندگی مردم کوچ نشین و گله دار در سرزمین ها مرکزی اوراسیا در طول زمان است. بنابراین، طبیعی ست که با کلماتی که در متون جامعه شناسانه و باستانشناسانه فراوانی بیشتری دارند مواجه بشیم. نظیر این کلمات تخصصی را در مواردی که با رنگ زرد هایلایت شده اند مشاهده می کنید. کلماتی نظیر:
pastoralism, steppes, agriculturalists, domesticated, nomadism, Neolithic
معنای برخی از این کلمات احتمالن برایتان واضح باشد؛ مثل: domesticated به معنای اهلی شده، و steppes به معنای استپ. در مواردی هم در خود متن، یا در واژه نامه یی که گاهی اوقات در انتهای متن اضافه می شود معنای متن توضیح داده می شود، مثلن جلوی کلمه ی nomadism در پرانتز می خوانیم (a mobile lifestyle)، یا جلوی کلمه ی Neolithic در داخل پرانتز می خوانیم (10,000 to 3,000 B.C.).
در این متن همچنین کلمات و عبارات پیچیده و بعضن دشوار به وفور پیدا می شود. به کلماتی که با رنگ سبز هایلایت شده اند دقت کنید؛ نظیر:
exploit, expansionist, foraging, portability, accumulate, hereditary, hierarchies
اکثر این کلمات، کلماتی نیستند که در مجله و روزنامه های با موضوع عمومی و روزمره به کار بروند، اما، چه برای موفقیت در آزمون تافل، و چه ادامه ی تحصیل به زبان انگلیسی، لازم است به مرور این کلمات را یاد بگیرید.
راهکارهایی برای یاد گرفتن سریع حجم زیادی از کلمات در زمان محدود وجود دارد که بعدن به تفصیل راجع به آن صحبت خواهد شد. ضمن اینکه، شگرد های برای کشف کردن یا حدس زدن معنای کلماتی که نمی دانیم وجود دارد، که آن ها را هم در مبحث مهارت های آکادمیک جداگانه توضیح می دهیم.
ویژگی بعدی سبک نگارشی است که در این متن استفاده شده. به جمله هایی که زیر آن ها با رنگ قرمز خط کشیده شده دقت کنید_ برخی از آن ها آن قدر طولانی اند که در 4 یا 5 خط ادامه پیدا کرده اند. مثلن این جلمه ی خاص را دوباره بخوانید:
The remarkable mobility and range of pastoral societies explain, in part, why so many linguists have argued that the Indo-European languages began their astonishing expansionist career not among farmers in Anatolia (present-day Turkey), but among early pastoralists from Inner Eurasia.
کلماتی که با رنگ قرمز هایلایت کرده ایم همگی کلمات (یا حروف) ربط (Conjunction) هستند. لازمه ی ساختن جمله یی چنین طولانی استفاده ی مکرر از کلمات ربط است. گاهی منظور و معنایی که قصد بیان اش را داریم به اندازه یی طولانی و پیچیده است که نمی توان آن را در جمله یا جمله های کوتاه گنجاند، بنابراین لازم می شود از جمله های طولانی تر استفاده کرد. البته آفت طولانی کردن جمله سخت تر درک شدن آن است. نگه داشتن کل محتوای جمله یی چند خطی گاهی دشوار است. همین دقیقن عاملی است که باعث می شود ناچار شویم یک قسمت از متن را دوباره و چندباره بخوانیم تا بفهمیمش. در موقع مناسب راهکاری را هم برای حل این مشکل پیشنهاد خواهیم کرد.
آخرین ویژگی زبانی و نگارش این متن، پیچیده بودن برخی جملات از نظر دستور زبان (Grammar) است. معمولن وقتی جلمه یی بیش از حد معمول طولانی شود، یه ناچار از دستور زبان پیچیده تری هم در آن استفاده خواهد شد. گاهی هم نویسندگان بنابر جدی بودن موضوعی که در حال مطرح کردنش هستند، یا دقیق بودن و تلاش برای عدم مبهم ماندن موضوع، و یا قرارداد ها یا عادات نگارشی بین دانشگاهیان از عباراتی سنگین و غیر متداول در گفت و گوی روزمره استفاده می کنند. نمونه هایی از این پیچیدگی های دستور زبانی را با رنگ آبی هایلایت کرده ایم؛ نظیر:
So, by and large, nomadism implies a high degree of self-sufficiency and inhibits the appearance of an extensive division of labor.
جمله ی بالا را می توان به شکل زیر ساده کرد:
So, nomadism requires a lot of independence and does not allow people to have many different jobs.
یا در جای دیگری در عوض a prestigious animal گفته شد an animal of prestige؛ که واقعن چیزی نیست جز نوع رسمی تری از سبک نگارش.
مولفین متون آکادمیک معمولن برای آن که جای شبهه یی در مورد موضوعی که راجع به آن صحبت می کنند به وجود نیاید، و دقیق تر آن را بیان کنند، از کلمات شفاف تری استفاده می کنند. مثلن در این جمله به جای کلمه ی said از commented استفاده شده تا دقیقن مشخص شود فرد مذکور صرفن نظرش را راجع به این موضوع بیان کرده:
“A modern Turkic nomad interviewed by Cribb commented:”
مبحث دیگری که راجع به تفاوت زبان متون دانشگاهی با متون روزمره باید گفته شود، علمی و منطقی بودن و بر اساس حقایق (Facts) بودن محتوای آن هاست. در متون آکادمیک بر اساس نظر شخصی و بی مطالعه و بی اساس حرفی زده نمی شود. مثلن در نمونه ی متنی که خواندید با این جمله مواجه شدید:
Archaeological evidence suggests that by 3,000 B.C….
و نه مثلن:
I guess that by 3,000 B.C…
در متون آکادمیک معمولن اثری از کلمه «من» (I) نمی بینید. نویسنده معمولن سعی می کند به طریقی (مثلن با استفاده از ساختار مجهولی یا همان Passive) از نوشتن این کلمه طفره برود؛ چرا که در این متون ایده ها اهمیت بیشتری دارند تا گویندگان ایده ها. به این مثال توجه کنید:
All else being equal, this means they must exploit larger areas of land than do agriculturalists to secure the same amount of food, clothing, and other necessities.
نویسنده ی این متن تنها با آوردن عبارت this means، که اشاره به موضوعی مطرح شده در جملات قبلی دارد، از گفتن این که این ادعا بر اساس تحلیل چه کسی است طفره رفته، اما ما می دانیم این در واقع تحلیل خود نویسنده، اما بر اساس حقایق مستدل و بی شبهه است.
و نهایتن اینکه، متون آکادمیک فقط سعی در توضیح و بیان مطلبی واقعی و منطقی دارند. این به معنای آن است که این گونه متون سعی در جهت گیری، ترغیب، یا برانگیختن احساسات خواننده ندارند. به چند خط پایانی مقاله یی که خواندید دوباره توجه کنید:
Inequalities of gender have also existed in pastoralist societies, but they seem to have been softened by the absence of steep hierarchies of wealth in most communities, and also by the requirement that women acquire most of the skills of men, including, often, their military skills.
همانطور که می بینید، نویسنده فقط حقیقتی را درباره ی عدم برابری جنسیتی در جوامع کوچ نشین مطرح کرده؛ او جهت گیری تبعیض آمیزی نکرده، و در عین حال قصد تحریک خوانندگان خانمی که این متن را می خوانند به منظور جهت گیری علیه چنین مسئله را نداشته است.
نکته ی بعدی درباره ی نحوه ی قرارگرفتن اطلاعات در یک متن آکادمیک و ارتباط پاراگراف ها با هم دیگر است. دانستن این نکنه ما را در نوشتن انشایی بهتر در قسمت مهارت نوشتاری هم کمک می کند.
در یک مقاله آکادمیک هر پاراگراف با جمله یی تحت عنوان جمله ی تز (Thesis Statement) شروع می شود. بقیه ی پاراگراف تشریح کننده ی این جمله ی تز است. جمله ی آخر هر پاراگراف هم کار جمع بندی آن پاراگراف، یا آماده کردن ذهن خواننده برای انتقال به پاراگراف بعدی را دارد. این روند در همه ی پاراگراف های متن ادامه دارد تا آخرین پاراگراف که جمع بندی همه ی مطالب گفته شده در مقاله و یا نتیجه گیری است (البته همه ی متون به منظور نتیجه گیری نوشته نمی شوند).
یک بار دیگر اولین پاراگراف متن را بخوانید:
Pastoralism is a lifestyle in which economic activity is based primarily on livestock. Archaeological evidence suggests that by 3,000 B.C., and perhaps even earlier, there had emerged on the steppes of Inner Eurasia the distinctive types of pastoralism that were to dominate the region’s history for several millennia. Here, the horse was already becoming the animal of prestige in many regions, though sheep, goats, and cattle could also play a vital role. It is the use of horses for transportation and warfare that explains why Inner Eurasian pastoralism proved the most mobile and the most militaristic of all major forms of pastoralism. The emergence and spread of pastoralism had a profound impact on the history of Inner Eurasia, and also, indirectly, on the parts of Asia and Europe just outside this area. In particular, pastoralism favors a mobile lifestyle, and this mobility helps to explain the impact of pastoralist societies on this part of the world.
جمله ی تز در این پاراگراف با رنگ زرد هایلایت شده. انتظاری که این جمله به ما می دهد این است که ادامه ی متن اولن توضیح بیشتری درباره ی کوچ نشینی بدهد، و خصوصن این که درباره ی نقش دام در زندگی آنان تمرکز کند. همین اتفاق هم در نوشته هایی که با رنگ آبی مشخص شده اند اتفاق افتاده؛ نویسنده توضیحی کلی راجع به کوچ نشینی داده. سپس در نوشته های مشخص شده با رنگ قرمز درباره ی نقش دام و اهمیت آن توضیح داده شده. سپس نویسنده دوباره گریزی به سوژه یی که قبلن مطرح کرده زده، یعنی دوباره نقش مهم اقوام کوچ نشین را گوشزد کرده؛ پس احتمالن در بقیه ی مقاله این مسئله بیشتر روشن خواهد شد. و در نهایت آخرین خط که با رنگ سبز هایلایت شده معلوم می کند پاراگراف بعدی درباره ی چه خواهد بود: زندگی در تحرک مردم کوچ نشین.
حال پاراگراف دوم را دوباره مرور کنیم تا ببینیم حدس هایمان تا چه میزان صحت داشته:
The mobility of pastoralist societies reflects their dependence on animal-based foods. While agriculturalists rely on domesticated plants, pastoralists rely on domesticated animals. As a result, pastoralists, like carnivores in general, occupy a higher position on the food chain. All else being equal, this means they must exploit larger areas of land than do agriculturalists to secure the same amount of food, clothing, and other necessities. So pastoralism is a more extensive lifeway than farming is. However, the larger the terrain used to support a group, the harder it is to exploit that terrain while remaining in one place. So, basic ecological principles imply a strong tendency within pastoralist lifeways toward nomadism (a mobile lifestyle). As the archaeologist Roger Cribb puts it, “The greater the degree of pastoralism, the stronger the tendency toward nomadism.” A modern Turkic nomad interviewed by Cribb commented: “The more animals you have, the farther you have to move.”
به طور کاملن آشکار در جمله ی تز این پاراگراف ایده یی که در جمع بندی پاراگراف قبلی با آن موجه شدیم مجددن تکرار شده: زندگی متحرک. تمام جملات قرمز رنگ توضیح دهنده ی همین ایده است. اما در وسط های پاراگراف بعد از کلمه ی So نویسنده نتیجه گیری جدیدی می کند تا بعدن درباره ی آن توضیح بدهد. جمله یی که با رنگ سبز هایلایت شده هم این پاراگراف را جمع بندی می کند، هم ایده ی که بلافاصله در پارگراف بعد مورد تشریح قرار می گیرد را مطرح می کند: زندگی عشایری. بعد از این جمله، ما دو نقل قول داریم، که نقشی کلیدی در این پاراگراف ندارند (البته این به معنای بی اهمیت بودن آن ها نیست، بلکه نقشی در پرورش ایده های پاراگراف ندارند.)
Nomadism has further consequences. It means that pastoralist societies occupy and can influence very large territories. This is particularly true of the horse pastoralism that emerged in the Inner Eurasian steppes, for this was the most mobile of all major forms of pastoralism. So, it is no accident that with the appearance of pastoralist societies there appear large areas that share similar cultural, ecological, and even linguistic features. By the late fourth millennium B.C., there is already evidence of large culture zones reaching from Eastern Europe to the western borders of Mongolia. Perhaps the most striking sign of mobility is the fact that by the third millennium B.C., most pastoralists in this huge region spoke related languages ancestral to the modern Indo-European languages. The remarkable mobility and range of pastoral societies explain, in part, why so many linguists have argued that the Indo-European languages began their astonishing expansionist career not among farmers in Anatolia (present-day Turkey), but among early pastoralists from Inner Eurasia. Such theories imply that the Indo-European languages evolved not in Neolithic (10,000 to 3,000 B.C.) Anatolia, but among the foraging communities of the cultures in the region of the Don and Dnieper rivers, which took up stock breeding and began to exploit the neighboring steppes.
این پاراگراف از جهاتی متفاوت از دو پاراگراف بالاست. نخست اینکه اولین جلمه ی این پاراگراف، که با رنگ صورتی هایلایت شده، در واقع ایده یی مادر است که هم در این پاراگراف و هم در پاراگراف بعد از آن تشریح می شود؛ پس اگر دقیقتر بگوییم جمله ی تز این پاراگراف جمله ی هایلایت شده با رنگ زرد است، که راجع به تأثیر جوامع عشایری توضیح می دهد. بقیه ی پاراگراف تا انتها توضیح دهنده ی منظور نویسنده از این تأثیر است. از آن جا که ایده ی مادر این پاراگراف در خود این پاراگراف تمام نشده و در پاراگراف بعدی هم ادامه دارد، پس این پاراگراف جمله ی جمع بندی ندارد. علاوه بر این اگر یادتان باشد در پارگراف اول اشاره یی به تأثیر عظیم جوامع کوچنشین بر منطقه ی اوراسیا مطرح شده بود و گفتیم حتمن نویسنده برنامه یی برای تشریح این ادعا دارد؛ دیدید که چطور در این پاراگراف بالاخره از این ادعا دفاع شد.
Nomadism also subjects pastoralist communities to strict rules of portability. If you are constantly on the move, you cannot afford to accumulate large material surpluses. Such rules limit variations in accumulated material goods between pastoralist households (though they may also encourage a taste for portable goods of high value such as silks or jewelry). So, by and large, nomadism implies a high degree of self-sufficiency and inhibits the appearance of an extensive division of labor. Inequalities of wealth and rank certainly exist, and have probably existed in most pastoralist societies, but except in periods of military conquest, they are normally too slight to generate the stable, hereditary hierarchies that are usually implied by the use of the term class. Inequalities of gender have also existed in pastoralist societies, but they seem to have been softened by the absence of steep hierarchies of wealth in most communities, and also by the requirement that women acquire most of the skills of men, including, often, their military skills.
جمله ی تز این این پاراگراف قسمت دوم ایده ی مادری است که در پاراگراف قبلی مطرح شد. این ایده در قالب سه زیر مجموعه که با رنگ های مختلف مشخص شده اند، در ادامه ی پاراگراف دفاع شد.
حالا لازم است بدانیم بر خلاف متون روزمره و عادی، متون دانشگاهی نیاز به تمرکز بیشتری هنگام خواندن برای هضم حجم بیشتری از اطلاعات در آن واحد دارند. دلیل این امر این است که، اولن، اطلاعات در کل بافت متن در هم تنیده شده اند؛ مثلن در پاراگراف اول برای اولین بار اهمیت اقوام کوچ نشین در بخش پهناوری از جهان مطرح شد، و سپس در پاراگراف سوم از این ادعا دفاع شد.
دلیل دوم سپردن تجزیه و تحلیل بخش هایی از متن به خواننده است؛ به بیان خودمانی تر نویسنده لقمه ی جویده شده در دهان خواننده نمی گذارد. مثلن، در پاراگراف دوم گفته شده بخاطر تکیه ی اقوام کوچ نشین به دام برای تغذیه و زندگی، آن ها به قلمروی وسیع تری نسبت به کشاورزان برای امرار معاش هستند. هیچ توضیحی در مورد منطق چنین ادعایی مطرح نشده، چرا که فرض بر این گذاشته شده که خواننده ی این متن فردی تحصیل کرده است و اطلاع دارد که در زنجیره ی غذایی، هرچه جایگاه موجودی که از آن تغزیه کنیم بالاتر باشد مقدار منابعی که پروسه ی کسب این منبع غذایی تلف می شود هم بالاتر می رود. نویسنده ی این متن، تشخیص این امر را به خواننده واگذار کرده. به عبارت دیگر، گاهی لازم است برای فهم یک متن آکادمیک بین خطوط را بخوانید!
متون آکادمیک بر خلاف مقاله های روزنامه و مجله، یا کتاب های علمی برای کلیه ی اقشار جامعه، به توصیف و تشریح ابتدایی و از پایه ی موضوعات علمی یی که مطرح می کند نمی پردازد. مثلن اگر نویسنده ی مقاله یی راجع امنیت سیستم های کامپیوتری در برابر نفوذ هکر ها صحبت کند، ممکن است فرض را بر این بگذارد که خواننده ی این متن قطعن با معنای واژه ی هک و هکر آشناست، پس از فضای محدودش در مقاله برای تشریح مسائل اصلی تر استفاده می کند.